Wednesday, March 29, 2006
Monday, March 20, 2006
سلام به سال هشتاد و پنج
يك سال نوشتم و نوشتم از اينكه فلاني خنده بر لبم آورده و فلاني غم به دلم ريخته. يك سال شاد شدم و غمگين شدم و پيروز شدم و شكست خوردم. يك سال شوق بودم و آرزو و اميد. يك سال صبر كردم و صبر كرد و امروز به باور صبر و ظفر رسيديم.يك سال همه رنگي نوشتم به دل نخودسياه. همه رنگي نقش زدم به زندگي و انعكاسش رو روي نخودسياه ديديد و همراهم شديد. ا
ساعتي بيشتر به شروع سال 1385 باقي نمونده. سالي كه همين حالا هم صداي پاي سربلندي و كامروايي رو مي شنوم كه همراهش شده و داره مياد.ا
اميدوارم كه ديگه هيچ سال نويي نباشه كه بدون زيباترين زيبايي ها شروع كنم و انعكاس سبز و سرخ و آبي و كهرباييش به روي نخودسياه زيبا ترين تابلوي ممكن رو نقش بزنه. همه ي شما دوستامو تا سال جديد به خدا مي سپرم و اميدوارم سال خوبي رو شروع كنيد. پر از موفقيت و شادي و آرامش خاطر و سلامتي.ا
Saturday, March 11, 2006
شبانه
آلبر كامو يه جايي گفته : توي هر ايماني يه لحظه ي شك هم وجود داره
حق داشت اين اشتباه رو بنويسه
طفلك آلبركامو كه نخودسياه نمي خوند
طفلك ايمان پسرك به گلش رو نديده بود
طفلك
Sunday, March 05, 2006
صبحونه
سلام
صبح بهاريم به خير
امروز بايد ديگه قلبم خوب خوب بشه تا شب نمي شه كه خوب نشه. خوب مي شه حتما. آخه من بهترين دوست ها رو بهش دادم. يا بهتره بگم اون بهترين دوست ها رو به من داده. هر چه هست «درد» از بهترين ها نيست. نگهش نمي داريم. نه من براي اون . نه اون براي من .ا
Saturday, March 04, 2006
يه جا خوندم
و عشق الهي آنست كه هيچ پاداشي باز نمي طلبد. آن هنگام كه هر دو از عشق هم سرشار شويد، عشقي كه برايت مهم نيست چه اتفاقي براي خودت مي افتد، آنگاه شما صاحب عشق الهي هستيد
Friday, March 03, 2006