<$BlogRSDURL$>
.


Monday, September 15, 2008

 
حیف از تو گل

گفتی تو هم به مجلس اغیار می روی
اغیار خود منم تو پی یار می روی
بی خار نیست گر چه گلی در جهان ولی
حیف از تو گل که خود عقب خار می روی
ای نو عروس پرده نشین خم شراب
گفتم که خود به خانه ی خمار می روی
احرام بسته ای و حرامت نمی کنم
دل داری و بکعبه ی دلدار می روی
باری خیال خود به پرستاری ام گذار
ای ناطبیب کز سر بیمار می روی!ب
یعقوب بینوا نه چو جانت عزیز داشت؟
آخر چه یوسفی که به بازار می روی
این بار غم کمر شکن است ای دل از خدا
یاری طلب که زیر چنین بار می روی
گیرم مسیح آیت منصور رایتی
ای دل نگفتمت که سر دار می روی
این آخرین غزل به خداحافظی بخوان
ای بلبل خزان که ز گلزار می روی
دیگر میا که وعده ی دیدار ما به حشر
آنهم اگر به وعده ی دیدار می روی
دنبال تست آه دل زار من، برو
آهسته رو که سخت دلآزار می روی.ب

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com