<$BlogRSDURL$>
.


Sunday, January 22, 2006

 
شبانه
روياي گاه به گاه من:ا
ا«خم شده ام تا بند كفشت را ببندم
شانه هايم نشان اشكهايت را نمي گيرند
خيس اند، خيسِ خيس»ا

شكسته به خواب مي روم اما
انحناي شانه هايم ، بي تاب گيسوانت خواب ندارند
اگرم مي شوم، به گرمي دستانت»
دستي بر پهلو مي شوم و دستي،فرشِ گونه ي تو
گرم شده ام.»ا

|

Friday, January 20, 2006

 
سخني از آتاترك
آتاتُرك يه روزي به فروغي گفت:عجيب ملتي هستيد. من با چنگ و دندان براي ملت ترك گذشته افتخارآميز مي آفرينم و شما قدر اين همه گنجينه تان را نمي دانيد.ا

|

Tuesday, January 10, 2006

 
زندگي

ما را دل از كشاكش دنيا شكسته است
اين كشتي از تلاطم دريا شكسته است
هر چيز بشكند ز بها اوفتد ، ولي
دل را بها و قدر بود تا شكسته است

هادي رنجي ( معاصر ) ا

خوب زندگي اينه ديگه! وقتي اين شعر درست ميون يه انفجار عاطفي بياد جلوي چشم آدم چي مي تونه يه عكس العمل نرمال باشه اونم به اين چيزاي نه چندان نرمال؟ لابد مي خواستم قدر و بهاش بره بالا كه زدم مال خودمم شكستم!!! خيلي حركت عاقلانه اي بايد باشه!؟ خوب زندگي اينه ديگه!ا

|

Sunday, January 08, 2006

 
گرگ و ميش
خسته اي وقتي از جنگ برگشته باشي. چه پيروز، چه شكست خورده. خسته تري وقتي كه هم پيروز ميدون تو باشي هم شكست خورده ي جنگ. اما كاش يه بار براي همتون پيش بياد.آخ كه چقدر اين شادي بزرگه! خدايا شكرت. قشنگه خستگي ستيز با «نيمه ي نخواستني» خود، بخصوص وقتي كه برنده بر مي گردي. من از پس خودم بر ميام،بر اومدم. اما زورم قدر دلتنگيام نيست.سختم مياد اين لحظه ها. نمي شه فكر نكرد به اونچه كه هست. نمي شه وانمود كرد كه نيست. آخ كه چه قدر اين غم بزرگه! خدايا صبر بده

من به درماندگي صخره و سنگ
من به آوارگي ابر ونسيم
من به سرگشتگي آهوي دشت
من به تنهايي خود مي مانم
من در اين شب كه بلند است به اندازه حسرت زدگي
گيسوان تو به يادم مي آيد ...ا
من در اين شب كه بلند است به اندازه حسرت زدگي
شعر چشمان تو را مي خوانم ...ا
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرفترين راز وجود
برگ بيد است كه با زمزمه جاري باد
تن به وارستن عمر ابدي مي سپرد
تو تماشا كن
كه بهار ديگر
پاورچين پاورچين
از دل تاريكي ميگذرد!ا
.
.
.
غمم از زيستن بي تو دراين لحظه پر دلهره است
ديگر از من تا خاك شدن راهي نيست
از سر اين بام
اين صحرا اين دريا
پر خواهم زد .ا
.
.
.
حميد مصدق

|

Saturday, January 07, 2006

 
تركيب موتور و آي سي يو
يه دوست كه كارمند بلند پايه ي وزارت بهداشته، امروز مي گفت يه تحقيق تو يكي از زير مجموعه هاي وزارتخونه انجام شده و نتيجش اين شده كه فهميدن يك سوم تختهاي آي سي يو تو بيمارستانهاي ايران مشغول پذيرايي از موتورسوار هاي تصادفيه.اين هم از تضاد هاي زمونه ي ما:ا
زندگي مي كنيم كه كار كنيم كه پول در بياريم كه يه موتور قسطي بخريم كه باهاش احتمالا بي درد سر بميريم!ا

|

Friday, January 06, 2006

 
كركره
پايين نيست كركره ها! داستان اينه كه اوايل زمستون دود از اين مانيتور ما بلند شد تصويرش رفت و برديمش تعميرگاه. الانم اونجاست. امروز فردا بر مي گردم. احتمالا با توپ پر. تا ببينيم. همه ي كارا هم تلنبار شدن روي هم اين مدت. خلاصه خيالتون راحت باشه (مال بعضي ها هم ناراحت!) ما هنوز زنده ايم

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com