.
Monday, March 16, 2009
پست شب عید
می خواستم بت بگم، چقدر پریشونم
دیدم خودخواهیه، دیدم نمی تونم
تحمل می کنم بی تو به هر سختی
به شرطی که بدونم شا د و خوشبختی
به شرطی بشنوم دنیات آرومه
که دوستش داری، از چشمات معلومه
یکی اونجاست شبیه من، یه دیوونه
که بیشتر از خودم قدرت رو می دونه
چیکار کردی که قلبم به خاطر تو بی رحمه
تو می خندی، چه شیرینه "گذشتن"، تازه می فهمم
تورو می خوام، تموم زندگیم اینه
دارم می رم، ته دیوونگیم اینه
نمی رسه به تو حتی صدای من
تو خوشبختی ، همین بسه برای من