.
Wednesday, April 28, 2004
شب
شب نوشتن سخته
شب نوشتن آسونه
شب نوشتن براي بازو سخت و براي قلب، سهله. چطور هم بنويسم و هم ننويسم؟ از قلب آرومي كه درد خيلي ها رو زخمش ريخته و طوفانيش كرده، و از بازوي مفلوكي كه تكيه گاه نامرد ترين عزيزانم بوده
شدم همزاد اميد و نوميدي
اميدم به انتهاست ، و نوميدم از اونچه ابتداي راهم ديدم
كي ميشه دوباره روي ماه آفتاب رو ببينم؟