<$BlogRSDURL$>
.


Tuesday, April 20, 2004

 
قتل
سياه
خيلي سياه تر از من نخود سياه
امروز خيلي سياه شد
يعني روز تعطيل،آدميت هم تعطيل ميشه؟
آدمي كه با بهره بردن از همه تواناييهاش ميرسه به جايي كه از خدا فقط جاودانگيشو كم داره،آدمي كه اينهمه ميتونه بزرگ باشه. انساني كه اينهمه ارزش داره وجودش،آدمي كه روح دست نخوردش لطيف ترين خلقت خداست،آدمي كه ..... آدمي كه ميتونه كوچكتر از كوچكترين حشرات باشه.آدمي كه ميتونه درنده تر از همه درنده ها باشه،آدمي كه ميتونه كمتر از يه گياه بفهمه....آخه چي هستيم ما آدما؟ چطور به خودمون اجازه ميديم كه به دليل هيچ يه همنوعمون رو از هستي ساقط كنيم؟ يه مرد رو جلوي چشم دختر نوجوونش تكه تكه كنيم؟ سينه يه مرد رو جلوي همسرش سوراخ سوراخ كنيم؟
ميدونين كه عادت ندارم سوگنامه بنويسم. اما هنوز فكم بر نگشته سر جاش از وقتي صبح امروز شنيدم كه داماد همسايمون آقاي يزدي ساعت 7 و نيم صبح رفته در زده و وقتي آقاي يزدي اومده دم در با چاقو افتاده به جونش روزم بدجوري بد شده. به چه جرمي؟ اينكه دختر آقاي يزدي ميخواد از اون موجود وحشي به خاطر اعتيادش جدا بشه! آخه اينجوري مشكلو حل ميكنن؟
آخه ما كجا زندگي ميكنيم؟ كو اون تمدن كه تو جنگ با دشمن هم برنده كسي بود كه پشت دشمنو به خاك برسونه؟ چرا وقتي اعراب گفتن ما بايد سر رستم فرخزادو جدا كنيم تا جنگمون با ايران تموم شه نشد جلوي اين واردات فرهنگو گرفت؟
باور كنيم كه شأن انسان بيش از يه درندست.
باز رفتم رو منبر
حالم اصلا خوب نيست
اصلا

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com