<$BlogRSDURL$>
.


Tuesday, April 27, 2004

 
تنهايي
هيچ كس رو سراغ ندارم كه تا بحال تجربه نكرده باشدش، كمتر كسي رو هم ميشناسم كه به تنهايي علاقه داشته باشه، و معدود آدمهايي هم كه عاشق تنهايي هستند رو هم ديدم كه البته تنهاييشون از يه جنس ديگره و با تنهايي بقيه فرق مي كنه.البته اشتباه نشه با كسايي كه به تنهايي پناه مي برند چون از تن ها بلا ديدند.
خود نخودمم يادم نرفته وقتي رو كه آيينه اتاق رو توي كشوي ميز پنهون كرده بودم كه حتي چهره خودم هم نتونه تنهاييم رو ازم بگيره، بس كه از دوست و آشنا نارفيقي ديده بودم و نارو خورده بودم.
اما اون تنهايي كجا كه فقط يه پناهگاه بود و نتهايي اونهايي كجا كه يه تنهايي خواستني دارن، نگيد كه خوب اون هم خواستنيه، چه فرقي ميكنه؟
وقتي به تنهايي پناه مي بري، از تنهايي در اومدن هميشه اتفاقيه كه ازش مي ترسي. اما ....اما وقتي كه تنها ميشي چون جايي رفتي كه كسي تنونسته با تو بياد، يا كسي تابحال نرسيده به اونجا، هم اون خلوت برات خواستني ميشه، هم از دست دادنش رو دوست داري و هيچ وقت نمي ترسوندت.
اين قشنگه برات كه يكي ديگه هم بتونه برسه به مقصد سابق و ماواي امروز تو.شك نداري كه همنشيني با اون هم مثل دست يافتن به اين تنهايي زيباست. حتما اون هم به قدر تو بزرگ هست.
من كه ميگم خدا هم بدش نمياد از تنهايي در بياد. ولي اين رو هم ميدونم كه تنهاييشو دوست داره

خلاصه
حالا مثل قديما فكر نميكنم يكي از دو نقري كه حرفاي اين زير رو گفتن اشتباه ميكنن، هم اون دو تا درست گفتن و هم حافظ كه ميگه
چو بشنوي سخن اهل دل مگو كه خطاست****سخن شناس نيي جان من، خطا اين جاست

اما او دو نفر چي گفتن از تنهاييشون
اولي ميگه
دلا خو كن به تنهايي كه از تن ها بلا خيزد****سعادت آن كسي دارد كه از تن ها بپرهيزد
و سهراب از تنهايي قشنگش و قشنگي از دست دادن اين تنهايي اينطور گفته كه
بيا تا برايت بگويم....چه اندازه تنهايي من بزرگ است
.
.
و تنهايي من....شبيخون حجم تو را پيش بيني نمي كرد

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com