صبح آرزو
آرزو....اشتياق
خوشا صبحي كه چون از خواب خيزم
به آغوش تو از بستر گريزم
گشايم در به رويت شادمانه
رخت بوسم, به پايت گل بريزم
و...چه زيباست وصل
دلم گر قصه گويد, اينك آن گوش
لبم گر بوسه خواهد, اين لب نوش
اگر شب زنده دارم, اين سر زلف
چو خوابم در ربايد, اينك آغوش.
شاعر: هوشنگ ابتهاج « ه.ا.سايه»