.
Tuesday, June 15, 2004
شبانه
امشب مه جلو پنجره رو گرفته،پسرك گلش رو نمي تونه ببينه، حيف هنوز پسرك اونقدري قد نكشيده كه دستش به اون طرف پنجره برسه و مه رو كنار بزنه. پسرك به صبح فردا اميد داره و خوب ميدونه كه مثل خودش، گلش هم حساب روزاي اين وسط بودن اين پنجره رو داره، فقط گلش
دل پسرك خيلي هواي اون كه اون طرف پنجرست رو كرده، خيلي