<$BlogRSDURL$>
.


Wednesday, July 07, 2004

 
از شب

دوستش دارم
ميدوني چرا؟ يا...ميدوني چي رو؟ چراشو ميگم برات اول
چون نگفته ها توش «رو» نشون مي دن. يا من راحت تر روشون مي كنم
چون ميشه صداي نفس گلها رو هم تو سكوتش شنيد
چون خيال «تو» تو دلش زندگي ميكنه
حتي دل بزرگش رو در اختيارم ميذاره كه همه دردا و دلتنگي هامو بريزم توش
كه رسيدنش نشون با تو خلوت كردن و رفتنش نشون چشم به چشم تو گشودنه
چون هديه روياهاش ، ديدن منتهاي آرزوي داشتن خواستني ترينهاست براي من
و ميدونم كه يه وقت آغوش تو رو آرامگاهم مي كنه
فكر نمي كنم كسي به قدر من شب رو دوست داشته باشه
حيف كه اين شبا ، تن آزردم به مسكني نياز داره كه زود خواب رو به چشمم مياره و تو و شب و شبانه ام رو از بيداري به رويام ميبره.
با امشب ديگه دو سه شبه كه چشمام به دره!!! . . . خدا كنه كه خوابم نبره
اما اگه خواب چشمهام رو برد. . . شب تو به خير. به خواب منم سر بزن

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com