<$BlogRSDURL$>
.


Wednesday, September 15, 2004

 
حكايت

احتمالاً همه يه چيز هايي (و خيلي ها چيزهاي زيادي) در مورد خدايان يونان باستان مي دونيد.اينكه يه خداي خدايان (زئوس) بود و رب النوع ديگه كه هركدوم خداي يك چيزي بودند و تو همون محدوده خلق مي كردند و به امور خلايقشون مي رسيدند يا اينكه عاملي رو (مثل زيبايي،قدرت . . . ) خدايي مي كردند ، اونو تقسيم مي كردند و به امور جاريش رسيدگي مي كردن.مي گن تو يكي از جلسات ، خدايان تصميم مي گيرند كه قدرت و حكمتشون رو روي هم بگذارند و مخلوقي رو خلق كنند كه از هر نظر كامل باشه و هر كدوم از خدايان از حوزه اختيار خودش بهترين ها رو در اون موجوئ به وديعه بگذارند. نتيجه اين عزم جمعي خدايان شد موجودي با 4 پا و 4 دست و 2 تن و 2 سر، يك سر مونث و يك سر مذكر(يك مادينه و يك نرينه) و نام انسان رو بر اون گذاشتند. موجودي كه تمام خدايان دوستش داشتند چون همه قدرتشون رو صرف خلقتش كرده بودند
مدتي گذشت و نوبت به جلسه بعدي خدايان رسيد و مشكلي كه همه اونها تو اين جلسه مطرح مي كردند اين بود كه اين موجود دوست داشتني جديد چون نتيجه كار تمام خدايان بوده، بيش از تك تك خدايان قدرت داره و خداييشون رو زير سوال برده. در حقيقت هر اونچه تك تك خدايان كم داشتند رو انسان يكجا داره و بر تر از تمامشون مي شه! اين مشكل بايد حل ميشد وگرنه اساس دنيا به هم مي ريخت
اين وسط هر كسي نظري داد اما كم كم داشتند به اين نتيجه مي رسيدن كه صورت مسئله رو پاك كنند و از همون راهي كه اومدن برگردند يعني انسان رو از رو زمين بر دارند و ديگه نه موجودي باشه كه از اونها قوي تر باشه و نه موجودي كه اونها بهش افتخار كنند. اما يه رب النوع خُرده پا كه هنوز هيچ چيز مهمي رو خدايي نمي كرد به اسم «اِروس»‌ پيشنهاد بهتري داد. «اروس» كوچولو پريد وسط حرف بزرگتر ها و گفت : «من يه راه بهتر بلدم! اينجوري هم شما خلقت كاملتون رو داريد هم اون از شما قوي تر نيست هم من به يه نون و نوايي مي رسم و يه چيزي گيرم مياد كه رب النوعش بشم!» (چه رب النوع زرنگي بوده! قابل توجه وزارت كار كه نمي تونه 4 تا مشاور درست حسابي بگيره و 10 تا فرصت جديد شغلي ايجاد كنه) خوب اين پيشنهاد هرچي باشه ارزش شنيدن داره!ا
نظر اروس اين بود كه يه انسان مي تونه مثل بچه آدم با 1 سر و 1 بدن و 2 تا دست و 2 تا پا هم زندگي كنه. اينجوري قدرتش هم نصف مي شه و ديگه كسي خدايان و قدرتشون رو تهديد نمي كنه. ضمن اينكه اين مخلوق دوست داشتني هم روي زمين باقي مي مونه(هر چند الان هم زير زمين رفته و هم تو آسمون، اما اروس چه خبر داشت از اين ور اون ور رفتن آدما؟)ا
همه تحسين كردند صاحب اين فكر رو و تصويب كردن پيشنهادش رو اما يهو هركول از اون وسط پاشد فردين بازي در بياره! گفت آقايون! خانوما! اين بچه كارش خيلي درسته. مشكل ما رو هم حل كرده! اينهمه جيغ و ويغ نكنين بذارين بگه چي ميخواد به جاي اين پيشنهادش بديم بهش خدايي كنه؟ا
اروس هم تا تنور داغ بود نونو چسبوند و گفت منم راه مي افتم تو دنيا اين دو تا تيكه رو كه از هم جدا كردين (دو تا همزاد) رو به هم مي رسونم و وقتي به هم رسيدن، با قدرت اين پيوند، باز هم قدرتشون از قدرت خدايان بيشتر مي شه! اما خوب نه هر زوج همزادي اين شانس رو دارند و نا هر زوج همزادي اين لياقت رو . و ضمناً همه هم اونقدري باهوش نيستن كه وقتي همزادشون سر راهشون قرار گرفت بفهمند كه «اين همونه كه از ازل با من بوده و مي تونه تا ابد هم باشه!»ا
اينطوري بود كه «اروس» هم شد «رب النوع عشق» ا
اگه روزي ديدي كه هر كاري ازت بر مياد وقتي با كسي هستي، بِدون كه پيداش كردي

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com