<$BlogRSDURL$>
.


Saturday, December 04, 2004

 
پالايش سه گانه سقراط

كشف جديد نخودسياه
ما جديداً با تعطيلي موقت پرشين بلاگ به اين نتيجه رسيديم كه جماعت وبلگ نويس غالباً تنها و تنها وقتي به وبلاگ ديگرون سر ميزنن و بعضاً يه رد پايي از خودشون به جا ميذارن كه خودشون هم مي نويسند! در غير اين صورت حال و حوصله بقيه رو هم ندارند.مگه نه؟ا

(\_ _/)
(='.'=)
(")_(")





يادتونه يه روز از بخشيدن گفتم و چند نفر از شما دوستان موافق بوديد و بعضي ديگه مشروطش مي كرديد؟ راستش فكر مي كنم منم تو يه موردي براي بخشيدن يه بنده خدايي دارم به خودم سخت مي گيرم! شايد به خاطر اين بوده كه ايشون زود قضاوت كردن. نديده و نشناخته. روي صفحه گذاشتن يه عجوزه رواني پشت سر من و بدون اينكه خودشون چيزي بدونند. اين يه كم نُرماله اما اينكه بعدش شروع كردن به تكرار حرفايي كه فقط شنيده بودند براي بقيه... اين كمي سخت مي كنه بخشيدنشون رو و اينكه براي اينكه قضيه رو از دل من در بيارن به دروغ پناه ميارند و ميگن كه اصلا اين كار رو نكردند! خوب هيچ كدوم از اينا خوب نيست. اما مي شه ازشون گذشت. حد اقل همينكه خواست از دلم در بياره انگيزه فراموش كردن رو ميده. اينجوري خودمم راحت ترم! به شرطي كه ديگه بهش فكر نكنم. خوب نمي كنم ديگه
برا اينكه مساله زيادي حديث نفس نشه اين حكايت رو هم از سقراط حكيم مي نويسم كه صد البته بي ربط به موضوع هم نيست. به يك بار خوندنش ميارزه!
ا


در يونان باستان، سقراط به دانش زيادش مشهور و احترامي والا داشت. روزي يكي از آشنايانش، فيلسوف بزرگ را ديد و گفت:”سقراط؛ آيا مي‌داني من چه چيزي درباره دوستت شنيدم؟“ا
سقراط جواب داد: ”يك لحظه صبر كن، قبل از اينكه چيزي به من بگويي، مايلم كه از يك آزمون كوچك بگذري. اين آزمون، پالايش سه‌گانه نام دارد.“ا
آشناي سقراط: ”پالايش سه‌گانه؟“ا
سقراط: ”درست است، قبل از اينكه درباره دوستم حرفي بزني، خوب است كه چند لحظه وقت صرف كنيم و ببينيم كه چه مي‌خواهي بگويي. اولين مرحله پالايش حقيقت است. آيا تو كاملا مطمئن هستي كه آنچه كه درباره دوستم مي‌خواهي به من بگويي حقيقت است؟“ا
آشناي سقراط: ”نه، در واقع من فقط آن را شنيده‌ام و...“ا
سقراط: ”بسيار خوب، پس تو واقعا نمي‌داني كه آن حقيقت دارد يا خير. حالا بيا از مرحله دوم بگذر، مرحله پالايش خوبي. آيا آنچه كه درباره دوستم مي‌خواهي به من بگويي، چيز خوبي است؟“ا
آشناي سقراط: ”نه، برعكس...“ا
سقراط: ” پس تو مي‌خواهي چيز بدي را درباره او بگويي، اما مطمئن هم نيستي كه حقيقت داشته باشد. با اين وجود ممكن است كه تو از آزمون عبور كني، زيرا هنوز يك سوال ديگر باقي مانده است: مرحله پالايش سودمندي. آيا آنچه كه درباره دوستم مي‌خواهي به من بگويي، براي من سودمند است؟“ا
آشناي سقراط: ” نه، نه حقيقتا.“ا
سقراط نتيجه‌گيري كرد: ”بسيار خوب، اگر آنچه كه مي‌خواهي بگويي، نه حقيقت است، نه خوب است و نه سودمند، چرا اصلا مي‌خواهي به من بگويي؟“ا

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com