.
Tuesday, January 25, 2005
چه زيباست جنـــون ، وقتي كه مي دانم «تو» مي بيني
شبانه
چه زيباست پيمودن ، وقتي كه مي دانم «تو» در انتهاي راهي
چه زيباست نوشتن ، وقتي كه مي دانم «تو» مي خواني
چه زيباست تا سپيده بي خوابي ، وقتي كه مي دانم «تو» ماه آسمونمي
و چه زيباست خوابيدن ، وقتي كه مي دانم رويايم «تو»يي
چه زيباست سرودن ، وقتي كه مي دانم «تو» مي شنوي
چه زيباست بودن ، وقتي كه مي دانم «تو» مي خواهي