<$BlogRSDURL$>
.


Tuesday, February 22, 2005

 
دنياي كجكجكي
دنياي بي حساب و كتابي داريما ، ديشب داشتم تلفني با خاله حرف مي زدم كه خبردار شدم كه دختر خالم تو اين موج آخر برف و بارندگي تهران هوس تيوب سواري كرده و از اونجايي كه خيلي به اين ورزش مفرح آشناست تاندون هاي مچ پاش كش اومده و الانه تو گچه.اين خاله من يه پسر و يه دختر نوجوون داره كه تابحال تصور همه اين بود كه پسرخالم شر ترين پسر دنياست كه هر روز يه بلايي سر خودش مياره، يه روز با دوچرخه ميزنه به كاميوني كه كنار خيابون پارك شده و نصف پاش بخيه مي خوره، يه روز ... كم نيست. سابقه دار هم هست اين پسر. هنوز حرف نمي تونست بزنه كه يه روز گم شد. بعد 1 ساعت از بالاي كمد اتاقش پيدا شد!!! ما هرچي فكر كرديم نفهميديم چطور رفته اون بالا اما خودش بعداً يه بار ديگه 4دست و پا از كنار تخت و روي كشوي كمد اين صعود رو انجام داد! حالا مي شنويم اين آقا سالمه (جل الخالق) بعد خواهرش تاندونش كش اومده.اونم سر يه آتيش سوزوندن مخصوص پسرخاله هه! صبح هم كه بيدار شدم اولين خبر تلويزيون از «زلزله شش و چهار دهم ريشتري ساعت 5 صبح زرند كرمانه» كه چندين روستا رو كاملاً يا تا حدي ويران كرده و تعداد زيادي كشته و مجروح گذاشته. هرچند 126 نفري كه آمار رسمي كشته شده ها تا الانه اصلاً قابل مقايسه با آخرين زلزله اون حوالي (زمين لرزه بم) نيستن اما اين مساله به اون مساله ربطي نداره. مهم اينه كه تعدادي انسان جونشون رو از دست دادن و تعداد بيشتري عزيزانشون رو. هميشه بعد هر اتفاق نا خوشايندي آرزو مي كنيم كه اين آخريش باشه. هيچ اتفاقي آخرين اتفاق نيست. اما اميدوارم اين آخرين باري باشه كه آماده نيستيم و چنين اتفاقي مي افته. با طبيعت بايد كنار اومد. اين جور اتفاقها هم براي هركسي چيزي نداشته باشند براي مقامات كشور و استان و منطقه خوب نون و آبي توشونه! از كله سحر همه اين عزيزان زحمت كش فرصت پيدا كردن كه با شبكه خبر مصاحبه كنن و از خدمات و اقداماتشون بگن! از رئيس ستاد حوادث غير مترقبه گرفته تا مسوولان وزارت مسكن ، بسيج، نيروي انتظامي، استانداري، مسوولان قرارگاه سپاه كه نيرو به منطقه اعزام كردن (گردان سرباز وظيفه هاي بيچاره) ، وزارت بهداشت، آموزش و پرورش ، پليس راه، هلال احمر ، و هزار تا جاي ديگه كه جمع اسمهاشون از تعداد جمع كشته و زخمي هاي زمين لرزه بيشتره اما باز تو تلويزيون ميبينيم كه با بيل دارند آوار برداري مي كنن و اگه خدا خواست و بيل آقايون به جاي حساس كسي كه زير آوار مونده نخورد و نكشتش ، نجاتش بدن. اين همه آدم مهم ماه هاست يه كلمه از نتايج كارهاشون تو زمين لرزه بم حرف نمي زنن. بمي كه تو فيلمهايي كه بعد 1 سال از زمين لرزه، تو سالگرد زمين لرزه از تلويزيون مي ديديم، هنوز مردم با ماسك تو خيابوناش رفت و آمد مي كنن. اين ماسك ها روزاي اول براي اين بود كه بوي تعفن اجسادي كه تو سطح شهر و يا زير آوار موندن قابل تحمل نبود. يعني بعد 1 سال هنوز هم هست؟......اينم از حُسن زمين لرزه هاي گاه به گاه ايرانه ديگه! ايناهاش! هنوز آقايون و خانوما تو صف تلفن شبكه خبر تلويزيون موندن و يكي يكي دارن ابراز فضل مي كنن. خدا رو شكر كه ما اينهمه آدم خادم داريم تو سرزمينمون
آقاهه ميگه كسي نره طرف مناطق زلزله زده چون نيروي امدادي به قدر كافي هست! نخودسياه هم كه آخر حرف گوش كن. امروز يه ملاقات مريض تاندون كش اومده ميريم و والسلام.
ا
خبر پاياني: تا 1 ماه ديگه فقط يه ماه مونده!ا

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com