<$BlogRSDURL$>
.


Tuesday, March 01, 2005

 
رويا
انگشترمو گم كردم
دو سه روز نگذشته بود كه كيف پولم رو هم با تمام محتوياتش كس ديگه اي صاحب شد. فكر كنم از زير پاش تو تاكسي پيداش كرد و فقط شماره تلفن هاي توش رو دور انداخت
با مامان دعوام شد
اين ناخن لعنتي سياه شده هم قصد افتادن نداره. هي درد داره و هي درد داره. هر روز هم بيشتر از ريخت مي افته
بينمون هم شكرآب شده
ده روزي اصلاً خوب نخوابيدم. مي دونم اگه اين نقل و نباتاي سوقاتي ينگه دنيا نبود سردردام شروع مي شدن و تمومي نداشتن
.
.
.
آره خلاصه يه چند وقتي همه چيمو ازم گرفتن
اما يادت باشه كه هيچ وقت هيچكي نتونست روياهام رو ازم بگيره
مثل گرما
تو صداي تو از كيلومتر ها دورتر
مثل جوجه يه روزه
تو عكس كنار نوشته هات ، همينجا روي ميزم

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com