<$BlogRSDURL$>
.


Sunday, May 22, 2005

 
هيچي
امروز هيچكي خوشحال نيست
عشق را نمي توان محصور كرد...عشق كه محصور بشه عاشق غصه مي خوره،عشق غصه مي خوره ، اونيكي عاشق هم غصه مي خوره. عاشق رو نمي توان محصور كرد...عاشق كه محصور بشه عشق چشم انتظار مي شه، عاشق چشم انتظار مي شه ، اون يكي عاشق هم چشم انتظار مي شه. وقتي دوري، نزديكي رو نمي شه محصور كرد...اگه وقتي دوري ،نزديكي محصور بشه عشق حسرت مي خوره، عاشق حسرت مي خوره، عشق غصه مي خوره ، عاشق غصه مي خوره، عشق گيج مي شه، عاشق گيج مي شه، عشق نمي فهمه ، عاشق نمي فهمه عاشق كه همه ي نزديكي از اين دور رو مي خواست تو حصار نزديكي كم مياره، گيج مي زنه، تلو تلو مي خوره، صداش خيس ميشه ، خندش خيس مي شه، لباش خشك مي شن، ضعيف مي شه، ضعيف مي شه، ضعيف مي شه. وقتي عاشق ضعيف بشه ، عاشق از حصار هم كوچيكتر مي شه، جمع ميشه، مث يه تيكه پارچه كه ريز ريز مچاله مي شه، عاشق كه كوچيك شه، عشق عاشقو كم مي بينه، عاشق عاشقو كم مي بينه. عشق و عاشق كه عاشقو كم ببينن، دَهِشِ عاشقو كم مي دونن، عاشقي هم كه بي دريغ دهنده نباشه بي اعتبار مي شه. هيچي مي شه. عشق نمي خوادش، عاشق نمي خوادش. آخه حق دارن. اما عاشق همون عاشقه. فقط حصار پژمرده كرده عاشقو. عاشق مي خواد بي دريغ براي عشق و براي عاشق باشه. عاشق حصار رو نمي خواد. آخه حصار گيجش مي كنه، كوچيكش مي كنه. عاشق هنوز بي دريغ هست و عاشق هم هست. عاشق دلتنگ وقت بي حصاري نزديكيش ميشه. حتي غم نزديكي بي حصاري كه تو دوري دور دچارش شده رو دلتنگه. دوري ِ توي دوري نفس عاشقو سنگين مي كنه. عاشق هست. عاشق بي دريغ هست. عاشق دلتنگ غم دوري تونزديكي بي حصاره. عشق دلتنگ غم دوري تو نزديكي بي حصار دو تا عاشقه. عاشق خوشحال نيست
امروز هيچكي خوشحال نيست

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com