<$BlogRSDURL$>
.


Friday, September 02, 2005

 
گذشته
اين گذشته چيه كه هرچقدر ازش فرار مي كني باز هم دنبالت مياد. چرا اينقدر گذشته تو براي بعضي از آدما مهمتر از الان و آيندته؟ نمي خوان ببيندت. مي خوان ببينن چي بودي؟ تو گذشته اي كه خودشون نبودن. «تو»ي معني گرفته با اونا، «تو»ي حالا و بعد ها، مهم نيستي به اندازه اي كه «تو»يي كه يه وقتي بودي و ديگه گذشتي
نميگم گذشتت رو فراموش كني. اما به خدا تو مهمتر از گذشتتي. اون تنها به درد تو مي خوره كه خوبهاش رو باشي و بد هاشو نباشي
بهترين ها كه طبيعتا بهترين ها رو هم مي خوان، خودشون بدون آرامش و امنيت فكري تونستن بهترين باشند؟ فكر نمي كنم. دست كم سخت تر ميشه با دغدغه ي «هميشه تفتيش شدن به اين بهونه كه شايد هنوز سنگ ريزه اي تو كفشت مونده باشه» راحت راه خودت رو بري و سكندري نخوري
مثل وقتيه كه يه امتحان رو تجديد شدي چون خرداد ماه خوب درس نخوندي. بعد اما براي شهريور حسابي آماده اي و مي خواي بزني تو گوش نمره ي بيست. مي شيني سر جلسه امتحان، سوال اول رو مي خوني كه جواب بدي ولي يه دفعه سايه ي معلم رو روي برگه مي بيني. چي كار مي كني امتحانت رو؟ اگه بيست رو بگيري از عجايب خلقتي. هر كلمه اي كه مي نويسي سنگيني نگاه معلم به فكر مي اندازدت كه حتما اينجاش رو غلط نوشتم كه اين طوري نگاه مي كنه
حالا فكرشو بكن. مكث كه كردي ، معلم يه نگاه به تو و ورقه بندازه و بگه : «خوب حتما بازم درس نخوندي كه هيچي نمي نويسي ديگه! باز گند زدي. همين جا رو نخوندي يا بقيش رو هم قراره غلط بنويسي؟ شايدم ننويسي» . . .نابود نمي شي؟
اما...با همه اين حرفا من مي گم حق با معلمته! كيه كه ادعا كنه معلمه نبايد برگه ي تو رو نگاه كنه؟ تو اونقدر خوب باش كه زير سنگيني نگاهش هم همه درستو درست جواب بدي
مطمئن باش يه معلم مي دونه يه شاگرد تجديد گرفته توي خرداد، تا شهريور يه شاگرد ممتاز نمي شه. اما بهتر مي تونه بشه. همين خوشحالش مي كنه. تو اولين سوال رو زير نگاهش درست و كامل جواب بده. تحسين توي نگاهش ديگه سنگين نيست. دستپاچه نمي كندت

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com