<$BlogRSDURL$>
.


Sunday, November 06, 2005

 
درد،سُرسُره بازي،سماور كهنه، بارون، بي خوابي،نون خشك، تصادف، ديازپام،دمپايي پاره
سلام
نه كه زرنگ شده ياشم دم به دقيقه بنويسم. نه. دست و پا و كمر و كتف و پهلو و فَك و سرم درد مي كنه خوابم نبرده! نصف شب كاري جز خوردن مخ شما دوستان عزيز ازم بر نميومد! امروز تهران يه بارون درست و حسابي اومد. پاييزه ديگه مثلاً. منم كه قبل بارون از خونه در اومده بودم در نتيجه نه چتر داشتم نه لباس گرم درست و حسابي. خيابوناي تهران اينجور وقتها بدجوري ناجور مي شن! {جانمي، چه جورچين خوشگلي شد} كافيه يه نم بارون بزنه، ترايك 100 برابر مي شه، تاكسي كه عمراً بع اين راحتي گير نمياد. تصادف هم تا دلت بخواد مي توني تو سطح شهر ببيني. بس كه شهر دود تو هواش داره. بارون دود چرب هوا رو مي شوره مياره رو زمين، خيابون مي شه سرسره. يه جوري كه اگه بالاي 20 تا سرعت داشته باشي كمتر از صد متري ماشين جلويي ترمز كني احتمالاً بايد همون جا به فكر صافكار و نقاش باشي. منم امروز بعد 1 ساعت معطلي تو ميدون ولي عصر يه تاكسي گير آوردم كه تا سر تخت طاووس باهاش برم. صندلي جلويي كه پر بود. پشت ماشين هم يه جفت مرغ عشق كز كرده بودن تو بغل همديگه و يه جا براي من خالي بود. آقا! {اگه خانوما مي خونن اين آقا رو آغا بخونن}.آره مي گفتم. نشستم و يه كارت ويزيت از جيبم در آوردم كه با صاحبش تماس بگيرم كه ... چشمتون روز بد نبينه. چي شده بود كه الان به اين وضع اسف ناك من مربوط بشه؟ بعله! راننده تاكسي ما 99 متر قبل از جيپي كه جلو تر از ما زده بود به يه پرايد كه اونم زده بود به يه پژو ترمز كرده بود و ماشين ما گوروپپپپي زده بود پشت جيپ لندهور. همچين پرتاب شدم به جلو و جلو هم پرتاب شد عقب كه گير كردم تو جلو! هه هه. جلوي ماشين جمع شده بود يه 20 سانتيمتري صندلي جلويي اومده بود عقب. زانوي من بيچاره هم كه يه هفت سالي هست كه مشكل داره و همينجوريش هم درد داره رفته بود بين صندلي جلو و ديواره ي داخلي ستون سمت راست ماشين گير كرده بود. فك نازنينم هم خورد به اين يكي زانوم . بقيه اعضا و جوارح بيچاره ي بدنم نفهميدم چه بلايي سرشون اومد . شايدم سينه و كتفم وقتي درد گرفته كه مي خواستن از تو ماشين بكشنم بيرون! هه هه فكرشو بكنيد طرف پاشو بزاره روي سينَت دستتو بگيره بكشه! مليتشو حدس بزنيد خودتون!!! ما هم كه گرم بوديم هنوز يه عكس گرفتن گفتن پامون چيزيش نيست بلند شديم اومديم خونه. فكر كرديم حالمون خوبه ديگه. حالا هر نيم ساعت يه جاي جديد شروع مي كنه به تير كشيدن. مگه دستم به اين راننده هه نرسه. مگه دستم به اون راننده هه نرسه. مال خودمون و جيپ رو مي گما. خُل نشدم هنوز. . . مگه دستم به دود تهرون نرسه. آخ اگه بارون امروز گيرم بيفته! آقا جون من خوابم مياد اما خوابم نمي بره. مُسَكن بخورم يا خواب آور؟ از 10 صبح فردا ملاقاتي هم قبول مي كنم. كمپوت اگه مياريد من آلبالو رو ترجيح مي دم. اما شما گُل بياريد

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com