.
Friday, December 16, 2005
بيدار . . . نه ! نمي شوم اينجا جهنم است
شبانه
بي تو بهشت هاي خدا هم پر از غم است
بانو! براي آنكه تو باشي كنار من
صد سال خواب و دوري از اين زندگي كم است
يه باغبون بود كه مي خواست قد بكشه تا دستش به گلش برسه. اون روزاي كوچيكيش كه نگاهش به بالا بود ، هر بار كه پاش به يه سنگ مي گرفت كلي غر مي زد سر اون سنگ مزاحم. اين روزا هم كه از بزرگي گلش، يزرگ شده، وقتي سرش به ستاره اي مي گيره، ستاره رو هم مي بنده به فحش!!! آخه اينكه اون ستاره باشه و اون بالا باشه دليل نمي شه كه سد راه باغبون بشه. مي شه؟ا