<$BlogRSDURL$>
.


Tuesday, May 23, 2006

 
تولد و تنهایی
امروز روز تولد من بود
تولد مردی مثل همه دیگران
مردی که مثل همه با همه فرق داشت
فردا فقط یادی از او ... شاید ... شاید باشد
می گویند کوچک بود
بزرگ شد
عاشق شد
یا که عاشق شد تا بزرگ شد
دست خودم نبود...آمدم
دست خودم نیست...فرصتی دارم
و دست خودم نیست...روزی می روم
امروز قلبی هدیه گرفتم
قلبی که روز ها با من بود و نمی دانستم

زیبا!ا
دست کسی نیست...خواهم آمد
اما به همین سادگی که دست کسی نیست آمدنم
دلتنگی ام نیز دست کسی نیست
.
.
.
شاملو آرامم می کند
لبخنده ای کو
تا شاید
پرده بگسلد
و دیگر...تنها گریه ام باقی نباشد
.
.
.
دلم بیشتر تنگ است
بونه میگیرم...بیشتر

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com