ها
کم طاقت شدم. عیبی داره؟ صبح بی سلام چشمهای تو رو نمیخوام. شب بی گرمی نفست؟ مال من نیست. ارزونی همه کسایی که قدر من قدر تورو نمی دونن
از همه خسته شدم
شاید از خودم
خودم وقتی با تو نیست
عیبی داره کم طاقت شدم؟ا
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی«ها» می کنم هر شب