<$BlogRSDURL$>
.


Tuesday, August 22, 2006

 
دلخنده
وقتي سرحالي و همه ازت انرژي مي گيرند و روزشون قشنگ ميشه كسي نميفهمه كي مياي و كي ميري . كافيه يه روز تو خودت باشي همچين مشكوك و غريب به نظر مياي كه غريبه ها هم مي پرسن چته و مي خوان اوضاع رو درست كنند. حالا خدا نكنه كه ديگه خيلي خراب باشي. در عين حال نخواي به همه دردتو بگي. هر حدسي بخوان مي زنن و بعدش هم نسخه مي پيچنا
امروز يكيشون مي گفت « دنبال كسي برو كه خنده رو رو لبت ميشونه » نمي دونه كه من حتي وقتي كه اشك تو چشمامه ، يكي رو دارم كه خيالش باعث ميشه كه قلبم لبخند بزنه.من فقط يه بار زندگي مي كنم. نمي خوام فرداي زندگي حسرت بخورم. نمي خوام. مي خوام جايي برم كه دلم مي خواد برم. اوني باشم كه دلم مي خواد باشم. اوني رو داشته باشم كه دلم مي خواد داشته باشم. و مي خوام قلبم اينقدر بخنده كه شيرين ترين زندگي رو داشته باشم. اونقدر اميدوار باشم كه هميشه چشمام حتي از پشت اشك هم بخندند. ا
ديدي حق دارم بترسم. من فقط يه بار زندگي مي كنم آخه
دلم مي خواد بهترينم رو از خاطراتم بگيرم و بغلش كنم. دلم خيلي تنگ شده براش. از خاطراتم؟ نه فقط از اونا! از فردا. ا

********

به من گفتي صدات نزنم اون طوري كه هميشه ميزدم. چه فرقي مي كنه؟ مهم تويي كه هموني
پرده ي دوم رومئو و ژوليت رو يادته؟
ميگه «آخر نام را كدام منزلت است؟
حقيقتي كه آن را گُل مي ناميم، با هر نام ديگر، همين رايحه ي خوش را به مشام مي رساند»ا

|

Powered by Blogger Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com